گذر زمان...(تجربه)

دلگیری(گله)....

آه از این دنیا که مرام ومحبت و کشت زنده باد با مراما

 

زمان گذری می کند و برگی از کتاب تاریخ عمر ما را ورق می زند قافل از آن که همین زمان قاتل ماست

به بطالت می گذرانیم بی آنکه بدانیم زمان که می گذرد و می رود و این ما هستیم که در نهایت کار می مانیم و به خود امید می دهیم

و می گوییم ما پیروزیم اما نمی دانیم زمان آنچه کاشته بودیم را برداشت کرد و ما هنوز در غفلتو امید دادن به خود ماندیم که ای کاش ای کاش زمان بازگشت می کرد و ما به هیچ و هرزون نمی فروختیمش همچو طلا می دانستیمش و اکنون کاش کاش نمی کردیم و افسوس نمی خوردیم

با هین حال که می دانیم افسوس فایده ندارد.

بهتر آن است که آینده ی پیش رو را حروم گذشته ی از دست رفته نکنیم که بازگشتی نیست.

(به امید آنکه هیچ انسانی زمانش را به هیچ نبازد این مطلب برای بیدار کردن کسانی است که خود را به  (خواب زده

اند



نظرات شما عزیزان:

ghazal
ساعت16:09---20 دی 1391
kheyli ehsaset mahe azizam movafagh bashiپاسخ:mc golam ehsase toam zibast faghat kafiye zibayi haro ziba bebini hamin

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:18توسط نگین | |